ویژه نامه ادبی شعر و شور و شعور- شماره 6

هزاران بار هم که بر خاک بیافتد/ دوباره برمی خیزد!

هزاران بار هم که بر خاک بیافتد/ دوباره برمی خیزد!
در واپسین روزهای این هفته بار دیگر سر سفره ی شعر می نشینیم تا جانمان را در زلال واژه های شاعران فارس صفا دهیم!
پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۷
کد خبر :  ۲۶۰۸۵

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان فارس، هفته جاری با چند مناسبت عمده گره خورده است که در راس آن شهادت حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام و شب های قدر قرار دارد.

علاوه بر آن در این هفته که پایان آن روز قدس قرار دارد سالگرد رحلت امام خمینی ره و قیام 15 خرداد نیز توسط علاقه مندان فرهنگ اصیل انقلاب اسلامی گرامی داشته خواهند شد.

به همین مناسبت ویژه نامه ای 7 قسمتی تدارک دیده ایم تا جلوه هایی از هنرنمایی شاعران استان فارس را در این رابطه و با لحاظ تلاش های آنان در تعظیم فرهنگ دینی و انقلابی در تماشاگه علاقه مندان این فرهنگ ناب قرار دهیم.

در این هفته هر روز یک شماره از ویژه نامه را تقدیم شما خواهیم کرد که شامل  3 شعر در باب این 3 مناسبت است به این ترتیب هر روز یک شعر علوی یک شعر درباره امام راحل و یک شعر درباره روز قدس از شاعران فارس تقدیم شما خواهد شد.

ضمن آنکه به مناسبت ایام شریف شب های قدر هر روز یک مناجات از بزران ادب پارسی نیز تقدیم خواهد شد

 

سلام ششم:

 

 

????دلسروده6

مناجات از مرحوم محمدحسین بهجت (شهریار)

 

دلم جواب بلی می‌دهد صلای تو را

صلا بزن که به جان می‌خرم بلای تو را

 

به زلف گو که ازل تا ابد کشاکش تست

نه ابتدای تو دیدم نه انتهای تو را

 

کشم جفای تو تا عمر باشدم هر جند

وفا نمی‌کند این عمرها وفای تو را

 

بجاست کز غم دل رنجه باشم و دلتنگ

مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را

 

تو از دریچه دل می‌روی و می‌آیی

ولی نمی‌شنود کس صدای پای تو را

 

◊◊◊◊◊

 

???? در سایه سار مهر مولا 6

عرض ارادتی به ساحت امیر مومنان مولا علی علیه السلام

 

موسم رطب

*مژگان دستوری

وسالهاست که رفته است سایه پدری

زمین مچاله شده در غم پیامبری

وسالهاست که مانده است چشم این مردم

به راه آمدنِ مقتدای دادگری

در این قبیله که خورشیدِ قوم خانه نشین

وغفلتی که از آن ظهرو قول معتبری

شده است، حال زمین را چنان گرفته که هر

دقیقه اش شده لبریزِ درد و خون جگری

بعید نیست نماند از آن شکوهِ مدام

در این زمانه لبریزِ از ریا اثری

دقیقه ها چه کشیدند تا که سال شدند

وبیست وپنج خزانِ پر از ملال شدند

ولقمه هایِ پر از شبهه چشم نا پرهیز

شدند باعث بیداد وبانی تبعیض

زمین چه دید درآن بیست وپنج سال خزان

به سینه میخ در و در گلوست عقده آن

زمین شنید که در چاه می چکد دردی

چه روزگار عجیبی، چه فصل نامردی

قرار نیست جهان تا همیشه شب باشد

امیرآمده تا موسم رطب باشد

امیر عشق خداوندگار داد گری

رسیده تا که تداعی شود پیامبری

واز عدالت اوآسمان شگفت زده

فقط نه دشمن او دوستان شگفت زده

نفس کشیده زمین در هوای تازه تری

رسیده است خداوندگار دادگری

 

 

◊◊◊◊◊

 

???? کاروان سالار 6

شعرهایی برای کاروان سالار انقلاب اسلامی

 

پیری به سیمای سحر

*مرجوم محمدخلیل جمالی(مذنب)

از شرق عشق آمد برون، پیری به سیمای سحر

جوشیده با نور یقین، پوشیده شولای سحر

چون آفتاب افروخته، شب را ز غیرت سوخته

پیراهن از گل دوخته، در باغ زیبای سحر

موسی صفت دل باخته، وادی به وادی تاخته

طور تجلّی ساخته، در طور سینای سحر

تسبیح خوان، تکبیرگو، شیرین سخن، پُر های و هو

از عشق حق، وز شوق هو، سر داده هیهای سحر

از بند کرد آزادمان، پیغام وحدت دادمان

شد از پس او شادمان، پیمانه پیمای سحر

خُمِّ ولا پرجوش از او، دیوانه عقل و هوش از او

ما مست نوش و نوش از او، او مست صهبای سحر

با عشق آمد عقل کُل، دست دو تا زد یک دُهُل

عشق «جمالی» کرد گُل، گل ریخت در پای سحر

 

 

◊◊◊◊◊

 

????کلماتی به رنگ سنگ 6

شعرهایی برای فلسطین و قدس شریف

 

زنی به نام فلسطین

*طیبه نیکو

شریف !

وقتی سنگ ها دست هات را پیدا نکردند

بلند شو!

تکه تکه های تنم را بردار

پرتاب کن

ذره ذره های گم شده ام را

تا تاول های اطراف لب هام به شکل فریاد درآیند

تا تنم بوی زیتون زارهای سالیان دور بگیرد

*

شریف!

تانک ها که از کنار شقیقه ام می گذشتند

از لابه لای انگشت هام

عجیب بوی شقایق له شده می آمد

پرت پوتین ها که می شدم

یادت می آید

بر بلند ترین درخت زیتون

آشیانه مان را

من هنوز هم لالایی می خوانم

تخم های شکسته را

جوجه هایی که بلندای پروازشان فراتر از خاک ها نرفت

*

شریف!

به گرگ و میش چشم هام نگاه کن

فلسطین هم درست مثل من

زنی ست

با پاهای خون آلود

هزاران بار هم که بر خاک بیافتد

دوباره برمی خیزد

سنگریزه ها را از دامنم بردار.

 

 

 

 

 

ارسال نظر